در پی انفجار مهیبی که شش اردیبهشت ۱۴۰۴ در بندر شهید رجایی رخ داد، ۷۵ نفر کشته، دهها تن مفقود و بیش از ۱۰۰۰ نفر مجروح شدند. گفته میشود باقیمانده اجساد بعضی از قربانیان شاید هرگز پیدا نشود.
با وجود تلاشهای حکومت ایران برای کنترل و محدودسازی انتشار اخبار، شبکههای اجتماعی به بستری برای روایتهای شخصی، ویدیوها و واکنشهای مردمی تبدیل شدند و ابعاد انسانی این فاجعه را پررنگتر کردند.
این گزارش مروری است بر بعضی از روایتهای افراد حاضر در محل حادثه، از کارکنان اداری و کارگران گرفته تا رانندگان کامیون و خانوادههای نگران. در این گزارش اسامی افراد به خاطر نگرانیهای امنیتی و حفظ حریم شخصی تغییر داده شده است.
جزئیات بعضی از روایتها ممکن است برای خوانندگان آزاردهنده باشد.

یکی از معروفترین صحنههایی که از انفجار بندرعباس در شبکههای اجتماعی فراگیر شد ویدیویی از دفتر یکی از شرکتهای واقع در بندر شهید رجائی بود. این ویدیو زنی را نشان میداد که با شنیدن صدای انفجار به پنجره نزدیک میشود، اما موج انفجار او را به عقب پرتاب میکند. محمد نگینیپور، خبرنگار، در بیمارستان با خانم بهادری، که گفته میشود همان زن حاضر در ویدیو است، گفتگو کرد. خانم بهادری گفت: «اول صدای انفجار آمد و ایستادیم. همکارانم گفتند پشت سرم آتش است. وقتی برگشتم که آتش را نگاه کنم یک باد وحشتناک خنک به سمتم آمد. خیلی قوی بود. پرتم کرد. نفهمیدم چه شد. دو تا بود فقط. در بیمارستان به هوش آمدم.»
مهران، یکی از ۶۰۰ کارمند شرکتهای صادرات و واردات است. او از وضعیت دو همکارش گفت که روز حادثه در انباری بودند که با مرکز انفجار دو کیلومتر فاصله داشته است. یکی از آنها پرده گوشش پاره شده و دیگری از ناحیه کمر و دست و پا زخمی شد.
مهران دو روز بعد از حادثه با «فراخوان به محل کار» به بندر رجایی بازگشت. او میگوید در مورد توصیههای بهداشتی یا ایمنی به کسی توضیحی داده نشد و آنها فقط با ماسکی که خودشان دارند در محل تردد میکنند. مهران میداند محیط آلوده است و ذرات معلق سمی در هوا همچنان وجود دارد.
او در مورد زمان انفجار میگوید: «موج اول و دوم فکر کردیم که زلزله است ولی موج سوم به حدی شدید بود که حتی کولر گازی از دیوار کنده شد و اتاق پر از خاک شد. چشم چشم را نمیدید.» او می گوید خیلی از همکارانش به دلیل پرتاب خرده شیشه از ناحیه چشم زخمی شدند.
او از شرایط کار در بندر شهید رجائی میگوید: «همه کارمندان از تمام وجودشان مایه میگذارند ولی سر ماه حقوق ما سیزده میلیون تومان است، بیمه تکمیلی و پاداش و سختی کار هم نداریم.» او میگوید: «فقط این را بگویم که نان به قیمت جان.»

«هر جوری هست نشان دهید همه چیز عادی است»
کیوان هم کارمند دفتری یکی از شرکتهاست که بعد از دو روز به سر کار برگشت. او میگوید: «برگشتیم سرکار و جای خالی همکارمان عذابمان میدهد.»
کیوان خاطرات چانهزنی با همکارش بر سر مبلغ صورت وضعیت پروژه را به یاد دارد و میگوید: «باور نمیکنم دیگر بین ما نیست.» همکار کیوان به علت سوختگی شدید و ضربه به سر و خونریزی از گوش جان باخت. او همکاران دیگرش را هم از دست داده است. یکی زیر آوار ماند و یکی دستش قطع شده بود. هفت نفر از دیگر دوستان و همکارانش هنوز مفقود هستند. او میگوید دو روز بعد از حادثه تصمیم گرفتند اسامی آنها را جزو فوتیها ثبت کنند.
کیوان میگوید کارگران شرکت آنها از دور روز بعد از حادثه شروع به تمیز کردن محل کردند و به آنها گفته شد که خرابیها را جمع کنند: «گفته شده هر جوری هست نشان دهید که همه چیز عادی است و به کار برگشتهایم.»
کارگران بدون خانواده و مجرد بسیاری به گفته کیوان در منطقه کارمیکردند که از روستاهای دورافتاده سیستان و بلوچستان آمده بودند. او میگوید: «کسی از این دسته از کارگران حرفی نمیزند.»
مرجان در شرکت صادارات فعالیت میکند. او میگوید: «هیچ کاری شروع نشده است چون سالنی وجود ندارد.» به گفته او: «در گروههای واتس اپی که شرکتها در آن عضو هستند گفته شده که دو سالن را برای ادامه کارها آماده خواهند کرد.» اما مرجان امیدی به شروع دوباره کارها در روزهای آینده ندارد: «ممکن است در محوطهها کار تخلیه انجام شود ولی کارهای اداری متوقف است.»

تصویر برخی از کشتهشدگان توسط خانواده یا دوستانشان در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. یکی از آنها فاطمه حاتمی اهل کاشان است. کارمند دفتری شرکت سینا. دوستان و اهالی خانواده بسیاری از کشتهها ناراحتیشان را در کامنتهای زیر تصاویری از این دست نوشتهاند.
فاطمه حاتمی به گفته دوستان و نزدیکانش «دختری مهربان و زرنگ» بوده است. او ده سال بود که به همراه برادرش در بندر رجایی کار میکرد. دو روز بعد از حادثه پیکر خانم حاتمی تشییع شده و در کاشان به خاک سپرده خواهد شد. برادر خانم حاتمی از این حادثه جان سالم به در برده است.
رانندگان؛ زندگی در کامیون، مرگ در انفجار
به جز کارگران و کارمندان دفتری رانندههای بسیاری هم که در منطقه رفت و آمد داشتند قربانی این انفجار شدند.
علی رانندهای است که آخرین بار پیش از عید نوروز خانم حاتمی را در بندر دیده بود. او از کشتهشدن خانم حاتمی ابراز تاسف کرد و از زندگی سخت و شغل سخت رانندهها گفت: «وقتی بار به بندر میبرند، یا در محوطه تخلیه در کامیون منتظر میمانند یا به پارکینگ میروند تا نوبت تخلیه بارشان شود.» او میگوید: «در ماشین همه تجهیزات را داریم و برای پایین آوردن هزینهها در ماشین خودمان میمانیم.»
علی بر این باور است که «خیلی از این رانندهها سوختهاند.» او میگوید: «برای اتفاقی که افتاده بسیار ناراحتم. هیچ شغلی مثل راننده کامیون سخت نیست.»

مهدی راننده ماشین کشنده است. میگوید ماهی سه بار از کرمانشاه بار قیر یا پلیمر به اسکله رجایی میبرد. او یک ساعت قبل از حادثه محوطه سینا را ترک کرده بود و به سمت پایانه رفت. او می گوید حادثه در «محوطه بتا و سینا رخ داد.» به گفنه او: «۳۵۰ نفر در محوطه سینا و در بتا حدود ۲۴۵ نفر کار میکردند.» مهدی میگوید: «همه آنها بر اثر انفجار ناپدید شدهاند یا جسدشان قابل شناسایی نیست.»
در شبکههای اجتماعی خانوادههای افراد مفقود شده تصاویر آنها را به اشتراک گذاشتهاند تا شاید دیگر کاربران بتوانند خبری از آنها بدهند.
میلاد نماینده شرکت حمل و نقل در گمرگ رجایی است. او از وضعیت رانندههایی میگوید که با آنها کار میکرد. کامیون یکی از رانندهها به همراه شاگرد راننده در داخل گمرک بوده است. در زمان حادثه کامیون آتش میگیرد و شاگرد جانش را از دست میدهد. میلاد در مورد خسارت مالی ناشی از از بین رفتن این کامیون میگوید: «ارزش بار ماشین که میگو بود چهل هزار دلار بود و ماشین این راننده هم ۱۲ میلیارد تومان ارزش داشت.»
میلاد از راننده دیگری میگوید که در مرکز حادثه بوده است. آنها خبری از او ندارند. این راننده به همراه همسرش به این سفر رفته بود که هر دو ناپدید هستند.

خبرگزاری ایسنا با رانندهای که در زمان انفجار در کابین ماشینش خواب بوده در بیمارستان مصاحبه کرده است. او یکی از رانندههایی است که توانسته بعد از موج اول انفجار از محل فرار کند و خودش را به ناحیهای دورتر برساند. او میگوید ماشین خودش و سه دوست دیگرش سوخته است و از دولت میخواهد پیگیر جبران خسارت آنها باشد.

مفقودیهایی که « تصعید شدند»
حالا شش روز پس از انفجار در بندر شهید رجایی، اعتراضها در مورد عدم اطلاعرسانی در مورد مفقودیها بالاگرفته است. بسیاری از خانوادهها در شبکههای اجتماعی در تلاش برای یافتن سرنخی از عزیزانشان هستد: از گروههای تلگرامی و واتساپی گرفته تا استوریهای اینستاگرام.
محمد آشوری، استاندار هرمزگان در شبکه خبر تلویزیون ایران در مورد تعداد مفقودیها صحبت کرده است. او گفته: «نزدیک به ۲۲ مفقودی داریم و ۲۲ جسد هم قابل شناسایی نیستند.»
در شبکه ایکس کاربری نوشته است که «تقریبا ۴۸ ساعت است که تعداد کشتهها روی عدد ۷۵ مانده ولی آمار دیگری در مورد پیدا کردن اجساد بیشتر اعلام نشده است. خانوادهها بسیار وضعیت بدی دارند.».
کاربر دیگری نوشته است: «این افرادی که خبری از آنها نیست آدم بودند... آمار بسیار بالاست و به راحتی گفتند که بقیه تصعید شدند.»
مسئولین و رسانهها میگویند بعضی اجساد چنان سوختهاند که ممکن است هیچ اثری از آنها پیدا نشود. آنها از اصطلاح «تصعید» برای این قربانیان استفاده میکنند.
در شبکههای اجتماعی، کاربران «تصعید شدن» را «بازی روانی» میدانند که حکومت جمهوری اسلامی ایران در جهت کنترل خبر بکار گرفته است.
از طرف دیگر رئیس کل دادگستری هرمزگان هم خبر داده که برای شناسایی جسد برخی از کشتهها باید آزمایش دیانای انجام شود. او از بستگان درجه یک مفقودین این حادثه خواسته «برای نمونهگیری و تطبیق دیانای به اداره کل پزشکی قانونی در مرکز استان محل سکونت خود مراجعه کنند تا نمونه، استخراج پروفایل ژنتیکی و تطبیق با پیکرهای یافت شده انجام شود.»
با وجود این برخی از کاربران که از نزدیک خبرهای بندرعباس را پیگیری میکنند در شبکه ایکس میگویند: «در مواردی حتی آزمایش دیانای هم ممکن نیست.» به گفته آنها «از تعداد زیادی از کسانی که گم شدهاند حتی باقیمانده قابل شناسایی پیدا نشده است.»
بسیاری امیدوارند با گذشت زمان، ابعاد پنهان انفجار در بندر شهید رجایی روشن شود، اما تجربه حوادث مشابه در ایران — همچون علت آتش گرفتن کشتی سانچی — نشان میدهد که ممکن است برخی از پرسشهای کلیدی این حادثه تا سالها برای خانوادهها و افکار عمومی در هالهای از ابهام باقی بماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر